نوشته شده توسط : محمد

واژه نامه نرم افزار SPSS  

 5 صفحه

 

 

  

 



:: موضوعات مرتبط: دانلود کتب و جزوات آموزش spss , ,
:: برچسب‌ها: واژه نامه نرم افزار SPSS 5 صفحه ,
:: بازدید از این مطلب : 659
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

آشنایی و آموزش گام به گام نرم افزار SPSS به زبان انگلیسی

 

  

 



:: موضوعات مرتبط: دانلود کتب و جزوات آموزش spss , ,
:: برچسب‌ها: آشنایی و آموزش گام به گام نرم افزار SPSS به زبان انگلیسی ,
:: بازدید از این مطلب : 1002
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 آذر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی

اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی●چشم انداز بیماری
راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت وسواسی فکری – عملی را این گونه توصیف می کند: الگوی فراگیر اشتغال ذهنی نسبت به نظم و ترتیب، کمال گرایی و کنترل ذهنی و میان فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، گشاده رویی و کارآمدی که از اوایل بزرگسالی آغاز و در زمینه های گوناگون ظاهر می گردد. و با چهار یا بیشتر از موارد زیر مشخص می شود:
▪ اشتغال ذهنی نسبت به جزئیات، قواعد، فهرستها، سازماندهی یا برنامه ریزی تا اندازه ای که هدف اصلی فعالیت کم می شود.
▪ کمال گرایی مانع از تکمیل کارها می شود( برای مثال: از کامل کردن یک طرح به علت این که معیارهای بیش از اندازه دقیق او برآورده نشده اند، ناتوان است).
▪ شیفتگی شدید به کار و تولید تا اندازه ای که فعالیتهای تفریحی و دوستیها نادیده گرفته می شوند (ناشی از نیاز اقتصادی آشکار نیست).
▪ وظیفه شناسی افراطی، دقیق بودن زیاد و انعطاف ناپذیری در مورد مسایل اخلاقی و ارزشی که با هویت فرهنگی یا مذهبی تبیین نمی شود.
▪ ناتوانی در دور انداختن اشیاء کهنه و بی ارزش حتی هنگامیکه هیچ ارزش عاطفی نداشته باشند.
▪اکراه در واگذاری تکالیف به دیگران و یا همکاری با دیگران مگر این که دیگران روش وی را در انجام کارها به طور کامل قبول کنند.
▪ ناخن خشکی نسبت به خود و دیگران، به اعتقاد آنها پول چیزی است که باید آن را برای فجایع آتی پس انداز کرد.
▪انعطاف ناپذیری و سرسختی
●چشم انداز ابعادی
در این جا مدل پنج عاملی شخصیت برای اختلال شخصیت وسواسی فکری-عملی یک نیمرخ فرضی را ایجاد کرده است (مک کری،۱۹۹۴) :
الف ـ نوروزگرایی بالا: عواطف منفی مزمن که شامل اضطراب ، ترسویی ، تنش ، تحریک پذیریی، خشم، اندوهگینی، گناه، شرم، دشواری کنترل تکانه (برای مثال در خوردن، نوشیدن یا خرج کردن پول) باورهای نامعقول (برای مثال: انتظارات غیرواقع گرایانه طوری که خود را مجبور کند که همیشه کامل عمل کند)، بدبینی ، اضطراب بدنی بیمورد ، درماندگی و وابستگی به دیگران برای حمایت هیجانی وتصمیم گیری.
ب ـ برونگرایی بالا : پرحرفی، خودافشاگری، عدم توانایی در گذراندن زمان به تنهایی، جلب توجه کردن، حرکات نمایشی در نشان دادن هیجانها، برانگیختگی جنسی بی ملاحظه، تلاشهای نامناسب برای کنترل و تسلط بر دیگران.
ج ـ گشودگی بالا : اشتغال ذهنی با خیالپردازی و رویاهای روزانه، سودمندی، تفکر غیرعادی(برای مثال اعتقاد به شبح ) هویت پراکنده و اهداف متغییر برای مثال مستعد بودن برای دیدن کابوسها و حالات هشیاری متغییر، ناهمرنگی و سرکشی اجتماعی که می تواند فرد را در تعارض با جامعه قرار دهد یا مانع از پیشرفت شغلی او باشد.
د ـ توافق بالا: زودباوری، اعتماد بیش از اندازه به دیگران، صداقت زیاد و فراوان ، عدم تمایز بین خود و دیگران، قدرت تشخیص علائق شخصی، ناتوانی در مقابله با دیگران و تلافی کردن، به راحتی از چیزی سود بردن.
ه ـ وظیفه شناسی بالا: شیفتگی به کار ، معتاد بودن به کار تا اندازه ای که باعث محرومیت از خانواده می شود. دوباره کاری: مشتمل بر نظافت ، پاکیزگی افراطی و توجه به جزئیات ، خودانضباطی انعطاف ناپذیر.
●چشم انداز رفتاری
مشخصهٔ اصلی شخصیت وسواسی فکری- عملی تلاش بی امان برای دستیابی به کمال است. معیارهای بسیار بالا، افراد با این اختلال را وامی دارد که خواهان کمال برای خود و دیگران باشند. هر قدر هم که نتیجهٔ کارشان عالی باشد، بندرت از آن خشنود می شوند.و به دلیل آنکه خود را قادر به رسیدن به معیارهای دست نایافتنی نمی بینند، معمولاً در انجام کارهای مهم تعلل می کنند. یا وقت کمی به آن اختصاص می دهند و یا کار را به تاخیر می اندازند. آنها برای کار و تولید بیش از روابط میان فردی ارزش قائل هستند و بیش از حد به جزئیات، فهرست ها، مقررات، و جداول زمانی می پردازند. آنها در تصمیم گیری در بیشتر برنامه های زندگی مشکل زیادی دارند. و مستعد اجتناب از تصمیم گیری در مورد برنامه های تفریحی هستند. افرادی که دچار این اختلال هستند در بروز هیجاناتشان مشکل دارند. و در نظر دیگران مردمی رسمی، خشک، بسیار با وجدان و اخلاقی می نمایند(روزنهان، سیلگمن،۲۰۰۱).
این مرور در اختلالات روانپزشکی همراه با سوءمصرف و وابستگی به مواد نشان دهنده وسعت اطلاعاتی است که هنگام تشخیص و درمان اعتیاد به مواد مورد نیاز است. هنگام ارزیابی سوءمصرف دارویی، شناخت اختلالات روانی دیگری که اولیه و ثانویه بر وابستگی به مواد هستند اهمیت دارد و برای اقدام درمانی باید به آنها توجه کامل مبذول گردد. آنها عمدتاً به برنامه های درمانی متفاوتی نیاز دارند که می باید در موازات درمان اعتیاد پیش رود. نباید تصور شود که اعتیاد به مواد دارویی تنها و اصلی ترین مسئله بیماری است که برای درمان اختلال سوءمصرف مواد معرفی شده است . افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی در این گروه متداول است و وقتی که این مشکلات همزمان شناسایی و برنامه های درمانی انجام شد نتایج بدست آمده بسیار رضایت بخش خواهد بود(هرسن و ترنر۱۹۹۴، ترجمه شاملو۱۳۷۶).



:: موضوعات مرتبط: اختلال شخصيت وسواسي - اجباری , ,
:: برچسب‌ها: اختلال شخصیت وسواس فکری- عملی ,
:: بازدید از این مطلب : 777
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

ملاك هاي تشخيصي اختلال وسواس فكري – عملي بر اساس DSM_IV و تشخیص و درمان

الف ).وجود وسواس فكري – عملي :

وسواس فكري به 4صورت تعريف مي شود.:

1).افكار, تكانه ها, ياتصاوير ذهني برگشت كننده وپايدار كه درمقطعي از اختلال به شكلي مزاحم ونامناسب تجربه مي شوند وباعث اضطراب يا ناراحتي قابل ملاحضه مي شوند.

2).اين افكار تكانه ها ياتصاوير ذهني صرفا نگراني هاي مفرظ درباره زندگي واقعي نيست .

3).شخص مي كوشد اين قبيل افكار تكانه ها ,ياتصاوير ذهني راناديده بگيرديا سركوب كند , ياآن ها را بافكرياعملي ديگر خنثي نمايد.

4).شخص واقف است كه افكار, تكانه ها , ياتصاوير ذهني وسواس محصول ذهن او هستند .

وسواس عملي به2صورت تعريف مي شود:

1)رفتارهاي تكراري (مانندشستن دست , بازبيني, منظم كردن ) يااعمال ذهني (مانند دعاكردن شمارش تكرار واژه ها به آرامي )

2)رفتارها يااعمال ذهني براي پيشگيري يا كاستن از پريشاني يا پيشگيري از يك رويداد يا موقعيت هولناك طراحي مي شوند با اينحال رفتارها يا اعمال ذهني يا به طريقي واقعگرايانه با آنچه قرار است خنثي يا پيشگيري شود ارتباط ندارد يابه طور آشكار افراطي هستند .

ب).در مرحله اي از سير اين اختلال شخص متوجه شده است كه وسواس هاي فكري يا عملي او مفرط يا غير منطقي است.

ج).وسواس هاي فكري يا عملي منجر به پريشاني قابل ملاحضه مي شوند , وقت گير هستند (بيش از يك ساعت در روز وقت گير است) يابه طور محسوس با وظايف عادي , كاركرد شغلي (تحصيلي) يافعاليت هاي يا روابط اجتماعي عادي شخص تداخل مي كند.

د).اگر يك اختلال ديگر از محور I وجود داشته باشد ,محتواي وسواس هاي فكري – عملي محدود به آن نمي شود ومانند اشتغال ذهني با غذا در صورت وجود اختلال خوردن ,مو در صورت وجود وسواس موكني ,نگراني در مورد ظاهر در صورت وجود اختلال بد شكلي بدن ,اشتغال ذهني با داروها در صورت وجود اختلال مصرف مواد ,اشتغال ذهني در مورد داشتن يك بيماري جدي در صورت وجود خود بيمارانگاري ,اشتغال ذهني با اميال يا تمايلات جنسي در صورت وجود ناهنجاري جنسي يا نشخوار ذهن گناه آلود در صورت وجود اختلال افسردگي عمده ) .

ه).اين اختلال ناشي از اثرات فيزيولژيك مستقيم مواد يا يك بيماري جسماني نيست . (راهنماي تشخيصي وآماري اختلالات رواني .1994)
 

شايع ترين وسواس هاي فكري :
 

: شايعترين وسواس هاي فكري عبارتند از افكار مكرر درباره آلودگي (مانند ,آلوده شدن در اثر دست دادن ) ,ترديد هاي مكرر (مانند ,ترديد در مورد اينكه آيا فرد عملي را انجام داده است يا نه ,مانند مجروح كردن يك فرد در حادثه ي رانندگي يا ترك خانه بدون قفل كردن درب ) ,لزوم قرار گرفتن اشياء با يك نظم خاص (مانند ,پريشاني شديد در زماني كه اشياء نامنظم يا نا متقارن مي شوند ),تكانه هاي پرخاشگرانه يا زننده (مانند آسيب رساندن به كودك خود يا فحاشي در كليسا و تصوير سازي ذهني جنسي ( مانند تصور مكررصحنه اي شهوت انگيز . ( راهنماي تشخيصي وآماري اختلالات رواني .1994)

سبب شناسي وسواس فكري – عملي‌ :

1-عوامل بيولژيك

2-توارث

3-عوامل رواني –اجتماغي

1- عوامل بيولژيك :انواع ناهنجاري هاي بيولژيك در گروه هاي بيماران وسواسي – جبري گزارش داده شد است .اولا مشاهده شده كه بيماران مبتلا به اختلال وسواسي جبري معمولا سابقه تولد تروماتيك داشتند, كه نقش ضربه مغزي را در سبب شناسي اين اختلال مطرح مي سازد .همچنين مشاهده شده كه بعضي از بيماران مبتلا به صرع لوپ تامپورال علائمي مشابه آنچه در اختلال وسواسي جبري ايديوپاتيك ديده مي شود دارند.دربيماران مبتلا به اختلال وسواس جبري نابهنجاري هاي غير اختصاصي الكتروآنسفالوگرافيك بالاتر از ديگران است چنين فرض شده است كه اين ناهنجاري ها ممكن است بيشتر درنيمكره چب متمركز باشد , فرضيه اي كه بالاتر بودن ميزان بروز چب دستي در اين بيماران آن را تقويت مي كند. مطالعات الكتروآنسفالوكرافي در. خواب ناهنجاري هايي مشابه آنچه در افسردگي ديده مي شود نشان داده است , مثل كوتاه تر شدن دوره نهفتگي REM . (سادوك , پورافكاري , 1386 )

2-توارث :مطالعات ژنتيك اختلال وسواسي –جبري به علت نادر بودن آن محدود بوده است .به نظر مي رسد كه حداقل در مواردي از اين اختلال اساس ارثي وجود دارد.ميزان بروز آن در بستگان درجه اول بيمار 3تا 7 درصد است. (سادوك , پورافكاري , 1386 )

3-عوامل رواني –اجتماعي :اختلال وسواسي جبري نوع شديدي از اختلال شخصيت جبري نيست . اكثريت بيماران مبتلا به اختلال وسواسي جبري علائم جبري پيش از بيماري ندارند .بنابراين چنين صفاتي براي پيدايش اختلال وسواسي جبري نه لازم ونه كافي است. (سادوك , پورافكاري , 1386 )

عوامل روان پويائي : فرويد سه مكانيسم دفاعي عمده رواني عمده را توصيف مي كند كه تعيين كننده شكل وكيفيت علائم وسواس جبري وصفات شخصيتي آن است :جداسازي , ابطال, واكنش سازي .

جداسازي :يك مكانيسم دفاعي رواني است كه شخص را از عواطف وتكانه هاي اضطراب انگيز حفظ مي كند وقتي جداسازي روي مي دهد عاطفه وتكانه از فكر جدا شده واز خود اگاه بيرون رانده مي شود.

ابطال :اين مكا نيسم به اقدامي جبري اطلاق مي شود كه به منظور پيشگيري يا باطل نمودن نتايج كه بيماربه طور غير منطقي از يك فكر يا تكانه وسواس ترساننده انتظار دارد صورت مي گيرد.

واكنش سازي :هم جداسازي وهم ابطال مانورهاي دفاعي هستند كه در پيدايش علائم باليني نقش اساسي دارند .در واكنش سازي بيشتر به الگوهاي ظاهري رفتار و گرايش هاي هشيارانه اي اطلاق مي شود كه درست مخالف تكانه هاي اساسي آن ها است .براي شخص الگو اين غالبا بسيار اغراق آميز وگاهي كاملا نامتناسب جلوه مي كند . (سادوك , پورافكاري , 1386 )

سير يا دوره OCD

اگرچه اختلال وسواس فكري – عملي معمولا در نوجواني يا اوايل بزرگسالي شروع مي شود اما ممكن است در دوران كودكي نيز آغاز شود ( راهنماي تشخيصي وآماري اختلالات رواني .1994) امادر مطالعه اي كه توسط برگ انجام شده بود نشان دا ده شده كه در اكثر كودكان نشانه هاي OCD بدون درمان ناپديد مي شود(استكتي ,توزنده جاني ,1377.) وتحقيقات نشان داده است كه متوسط سن شروع وسواس در مردان پايين تر از زنان است يعني بين 6 تا 15 سالگي براي مردان وبين 20 تا 29 سالگي براي زنان ( راهنماي تشخيصي وآماري اختلالات رواني .1994) دراكثر موارد شروع اين ااختلال تدريجي است ولي در بعضي موارد شروع حاد ناگهاني نيز ملاحضه شده است در حدود 50 تا 70 درصد موارد شروع علائم در پي يك اتفاقئ استرس آميز مثل حاملگي مسائل جنسي يا مرگ يكي از نزديكان روي مي دهد .چون بسياري از بيماران علائم خود را پنهان مي كنند غالبا در مراجعه به روان پزشك 5 تا 10 سال تاخير روي مي دهد (سادوك , پورافكاري , 1386 ) طبق مطالعات در مانجويان ازدواج كرده ديرتر براي درمان مراجعه مي كنند تا درمانجويان ازدواج نكرده. شايد روابط زنا شويي چتر حمايتي را براي اين قبيل درمانجويان باشد (استکتی ،توزنده جانی ،1377)

تشخيص افتراقي OCD

1-خودبيمارانگاري: فكر وخيال درباره جسم وبدن ومراجعه مكرر به دكتر براي اطمينان يابي از سلامتي اش كه در خودبيمار انگاري وجود دارد دقيقا مشابه ترس هاي وسواسي و تشريفات وسواس است .برخي درمانجويان مانند آن هايي كه پيوسته خود را مبتلا به نوعي ناراحتي جسمي (مانند سرطان سينه ) تصور مي كنند در مرز ميان وسواس فكري و خودبيمار انگاري هستند .البته در خود بيمار انگاري تگراني عمده فرد درباره مبتلا شدن به يك بيماري است ونه داشتن بيماري .

2-بي اشتهايي وترس از چاق شدن :بي اشتهاي وترس از چاق شدن وناراحتي حاصل از چنين ترس هايي كاملا شبيه وسواس فكري است .

3- وسواس مو كني :وسواس مو كني نيز شبيه به OCDاست .باوجود اين اين اختلال موكني ويژگي فكر وسواسي را ندارد وكشيدن مو معمولا خوشايند ورضايت بخش ( 0تقويت كننده مثبت ) تجربه مي شود تااين كه تنها كاهش دهنده ناراحتي باشد آن طور كه در OCD وجود دارد.

3-اختلال هاي اضطرابي :اضطراب شايع ترين حالت خلقي در OCD است به طوري كه مشخصه حداقل 75 درصد درمانجويان است . از جمله اختلال هاي اضطرابي ,اختلال اضطراب فراگير است كه بر حسب نگراني مفرط مشخص مي شود ,اما اين قبيل نگراني ها برساس اين واقعيت است كه شخص آن را به صورت نگراني مفرط در مورد اوضاع زندگي واقعي تجربه مي كند از وسواس فكري تمييز داده مي شود .براي مثال ,دلواپسي مفرط درباره اينكه فرد ممكن است شغلش را از دست بدهد,منجر به نگراني خواهد شد نه وسواس فكري زيرا محتواي وسواس فكري شامل مسايل واقعي زندگي نيست .

4-تيك ها وحركات قالبي : تيك ها وحركات قالبي بايد از وسواس عملي تمييز داده شوند . تيك يك حركت آواگري قالبي ناموزون ناگهاني سريع وبرگشت كننده است (مانند چشمك زدن, بيرون آوردن زبان , صاف كردن گلو).حركت كليشه اي يك رفتار حركتي غير كاركردي مكرر وظاهرا اجباري است (مانند كوبيدن سر, پيچش دادن به بدن, گاز گرفتن خود ) .برخلاف وسواس عملي تيك ها , حركات كليشه اي معمولا پيچيدگي كمتري دارند براي خنثي سازي وسواس هاي فكري طراحي نمي شوند .

5-اختلال شخصيت وسواسي – جبري :مشكل ديگري كه با اختلال وسواس –اجباري اشتباه مي شود ,اختلال شخصيت وسواسي است .صفت وسواس اغلب براي توصيف اشخاص وقت شناس ومنظم به كار برده مي شود. اما ميان افرادي كه وسواسي ناميده مي شوند وآن هايي كه اختلال وسواس –اجبار مبتلا هستند تفاوت وجود دارد از جمله ويژگي هاي شخصيت وسواسي –اجباري : 1-وجود كمال گرايي كه در انجام تكاليف به اين صورت كه ممكن است شخص به اين دليل كار مهمي را به تعويق مي اندازد كه افكار مربوط به كامل بودن هر چيز قدرت عمل را از او گرفته است 2- اشتغال ذهني با جزئيات يا قواعد ( شخص زمان زيادي را صرف جزئيات بي اهميت مي كند به طوري كه از اصل موضوع رافراموش مي كنند 3- اصرار به اينكه كه ديگران در انجام كارها از روش او تبعيت كنند 4-وقف كردن خود براي كار 5- ناتواني در تصميم گيري 6- وظيفه شناسي بيش از حد وانعطاف نداشتن درباره مسائل اخلاقي 7- محدوديت در ابراز عواطف 8- فقدان سخاوت 9- ناتواني در دور انداختن اشياي بي ارزش

اما تنها در صورتي تشخيص اختلال شخصيت وسواسي اجباري در فرد صدق مي كند كه حداقل 5 مورد از اين ويژگي ها را دارا باشند (بائر, محمدي , 1382).

6- افسردگي : شايد بيش از هر اختلال اضطرابي ديگر OCD با افسردگي همراه باشد (استكتي , توزنده جاني , 1377) در افسردگي شديد غمگيني, بروز تغييراتي در خواب واشتها , احساس گناه , گريه و افكار خود كشي از نشانه هاي عمده هستند (بائر, محمدي ,1382 .) .در دوره افسردكي عمده , اشتغال ذهني مستمر درباره موقعيت هاي بالقوه ناخوشايند درباره اعمال احتمالي ديگر شايع است ويك جنبه همخوان با خلق افسردگي در نظر گرفته مي شود تا يك وسواس فكري (استكتي ,توزنده جاني ,1377.)

7- بي بندوبار ي جنسي ,سوء مصرف مواد وقمار بازي مرضي : مشكلاتي همچون بي بند وباري جنسي ,سوءمصرف مواد وقمار باز ي اغلب بااختلال وسواس اجبار ي اشتباه گرفته مي شوند .معمولا افراد داراي اين مشكلات از روي اجبار دست به عمل مي زنند اما اين افراد از پرداختن به فعاليت هاي اجباري لذت مي برند در مقابل ,اجبار هاي مرتبط به اختلال وسواس هرگز احساس خوشايندي را به همراه ندارند . اگرچه پرداختن به اين خواسته ها ممكن است موجب كاهش احساس هاي ناخوشايند شود ,اما افراد مبتلا به اختلال وسواس هميشه از انجام اين فعاليت ها احساس تنفر مي كنند ( بائر , محمدي , 1382.)

8- اختلال توره :يكي از تفاوت هاي بين اختلال وسواس واختلال توره در اين است كه بيماران مبتلا به وسواس اگرچه مايلند كلمات زشت وقبيح بر زبان بياورند يا به ديگران دشنام دهند ولي هرگز اين كار را انجام نمي دهند ,در صورتي كه مبتلايان به اختلال توره اغلب اين اميال را به عمل مي آورند ,از ديگر تفاوت هاي اساسي بين اختلال وسواس واختلال توره اين است كه بيماران مبتلا به وسواس معمولا مي توانند توضيحي براي علت انجام برخي از آداب خود ارائه دهند .اگر از آنان سؤال شود چرا اين كار را انجام دادي ممكن است پاسخ دهند براي اينكه خانه ام مورد سرقت قرار نگيرد ,قفل در را بررسي كردم .در صورتي كه بيمار مبتلا به اختلال توره نمي توانند توضيح دهند كه چرا به طور مكرر سينه خود را صاف مي كند .(بائر , محمدي , 1382)

درمان هاي وسواس فكري – عملي

1-درمان رفتاري

2- درمان شناختي

3- دارو درماني

درمان هاي رفتاري

طبق نظريه رفتاري تصور مي شود كه ترس هاي وسواسي همانند هراس ها شروع مي شودند يعني از طريق همراه شدن يك نشانه ويژه با يك رويداد آسيب زا . براي مثال اشياء واقعي خنثي ( مانند چاقو ,توالت يا وسايل الكتريكي ) همچنين افكار وتصورات ذهني ويژه ( مانند عدد 13 يا تصور شيطان ) ممكن است با جفت شدن بايك تجربه ازاردهنده ناراحتي ايجاد كند . راهبردهاي مربوط به درمان رفتاري عبارتند از : تكاليف درماني مواجهه وپيشگيري از تشريفات در درمانجويان OCD كه خود اين روش ها شامل روش هاي مختلف مواجهه وراهبردهاي انسداد فكر است . تكنيك هاي مواجهه مستلزم اين است كه درمانجويان با موضوعات برانگيزاننده اضطراب ,به طور مستقيم (عيني ) يا تجسمي ,مواجهه شوند وشامل حساسيت زدايي منظم ,آموزش دل زده شدن از موقعيت وخوگيري وغرقه سازي تجسمي يا عيني است . از طرف ديگر ,فكر نشخوار هاي فكري يا رفتارهاي تشريفاتي در در مانجويان از طريق روش هايي مانند بازداري انديشه ,درمان انزجاري از طريق شوك الكتريكي يا ساير روش هاي حواس پرتي و پيشگيري از تشريفات پاسخ متوقف مي سازد .(استكتي ,توزنده جاني ,1377) .

اصول مواجهه وجلوگيري از پاسخ در اختلال وسواس –اجبار رامي توان به سادگي اين گونه بيان كرد :

1- تا آنجا كه مي توانيد, باچيزهايي كه باعث ترستان مي شود روبرو شويد

2- اگر احساس اجبار مي كنيد كه از چيزي اجتناب كنيد ,آن كار را انجام ندهيد .

3- اگر احساس اجبار مي كنيد به آدابي بپردازيد كه احساس بهتري را در شما بر مي انگيزد از آن اجتناب ورزيد .

4- گام هاي 1,2,3 راتا هر زماني كه برايتان امكان پذير باشد ادامه دهيد. (بائر ,محمدي,1382)

شيوه هاي مواجهه

از جمله شيوه هاي مواجهه شيوه كاهش اضطراب يعني حساسيت زدايي منظم ,مستلزم همراه كردن حالت آراميدگي با ارائه مختصر (به اندازه يك دقيقه ) موارد برانگيزاننده اضطراب است كه بر حسب اضطرا ب برانگيزيشان مرتب مي شوند . حساسيت زدايي به شيوه واقعي (به صورت عيني ) منجر به بهبودي زيادي شده است .يكي ديگر از رويكردهاب مواجهه قصد تناقضي است كه مستلزم آموزش دادن درمانجويان است تا به طور عمدي افكار واعمال وسواسي مشكل آفرين را ,اغلب همراه با شوخ طبعي فراخواني كنند (براي مثال درمانجو ممكن است بگويد بزرگترين اشتباه را در دنيا مرتكب شده ام . از جمله شيوه هاي ديگر مواجهه طولاني مدت كه به روش اشباع يا سيري معروف است از درمانجويان خواسته مي شود نشخوار هاي خودرا با صداي بلند تكرار كنند, بنويسند يا به نوار هاي شنيداري به مدت يك ساعت يا بيشتر گوش دهند(استکتی ،توزنده جانی ،1376 ) .نحوه استفاده از نواربه این صورت است که از بیمار خواسته می شود که افکار مزاحم ویا یک رشته از فکری ثابت را به مدت 30 ثانیه ،ضبط کند.مثلا ممکن است بیمار این فکر را ضبط کند که (ممکن است به پسرش آسیبی برسانم.ممکن است چاقوی آشپزخانه را به شکم اوفرو ببرم واورا به قتل برسانم ).بسیار مهم است که هیچ نوع فکر خنثی سازی نباید در نوار ضبط شود .بنابراین ،کاست دوره ای ،مرتب افکار مزاحم را در چرخه ای 30 ثانیه ای تکرار خواهد کرد . از بیمار خواسته می شود که از فاصله ی هر چه نزدیکتر به نوار گوش دهد ،بدون اینکه افکار خنثی ساز داشته باشد . از او خواسته می شود که ده بار این کار را انجام دهد . پس از هر بار ناراحتی وتمایل برای خنثی سازی ،در مقیاس صفر تا 100 درجه بندی می شود.پس از هر بار گوش دادن به نوار هر نوع تمایلی برای اجتناب یا خنثی سازی به تفصیل مورد بحث قرار می گیرد .اگر هر نوع اجتناب یا خنثی سازی در خلال گوش دادن به نوار ویا پس از آن اتفاق بیافتد ،چگونگی جلوگیری از آن مورد بحث قرار می گیرد ودر جلسه بعدی مورد وارسی قرار می گیرد تا زمانی که هنگام گوش دادن ،اجتناب یا خنثی سازی صورت نگیرد .از بیمار خواسته می شود که حداقل روزی دو بار و هر بار به مدت یک ساعت نوار را گوش دهد.وقتی بیمار توانست بدون خنثی سازی وبا حداقل اضطراب به نوار گوش دهد ،فکر ضبط شده بر روی نوار تغییر می یابد واین روش در مورد فکر جدید تکرار می شود (هاوتون ،قاسم زاده ،1376 )

روش انسداد فکر

در مدل شناختی – رفتاری ،پیش بینی می شود که افکار وسواسی بر اثر خنثی سازی و اجتناب تداوم می یابد .بنابراین در استفاده از روش انسداد فکر ،سعی می شود برنامه ای نیز در جهت حذف خنثی سازی (از آن جمله حذف کسب اطمینان وخاطر جمعی )و اجتناب تنظیم شود .پس از ارزیابی ،در مانگر وبیمار فهرستی تهیه می کنند که در آن حداکثر چهار مورد فکر وسواسی مشخص می شود وفهرست طولانی تری تنظیم می کنند که در آن به موقعیت های بر انگیزاننده اشاره شده است .علاوه بر آن ،فهرستی از چهار فکر آرامش بخش ویا جالبی تهیه می شود :مانند یادآوری یک گردش لذت بخش ،ویا صحنه خاصی از یک فیلم . کاملا متوجه باشیم که در هیچ یک از این فهرست ها نباید افکار خنثی ساز نقشی داشته باشند .در نخستین جلسه ،روشی نمایش داده می شود تا بیمار متوجه شود که می توان به سرعت افکار وسواسی را کنار گذاشت .آن گاه در مانگر یک صحنه نمونه وار برانگیزاننده را توصیف می کند ودر صورت لزوم ،فکر وسواسی را توضیح می دهد .به محض آن که بیمار دستش را بلند می کند درمانگر با صدای بلند می گوید ( بس کن )و بعد از بیمار می پرسد که چه اتفاقی در مورد فکر وسواسی افتاد .باید ناپدید شده باشد . در مانگر خاطر نشان می کند که نمی توان بس کن را در جمع با صدای بلند ادا کرد.اما می توان به تدریج کلمه ی بس کن را با توقف فکر در ارتباط قرار داد.این روش به وسیله ی در مانگر چند بار تکرار می شود ودرمانگر ،صحنه آشکار ساز وفکر وسواسی ناشی ازآن را برای بیمار توضیح می دهد .وقتی بیمار دستش را بلند می کند درمانگر با صدای محکمی می گوید بس کن واز بیمار می خواهد که به جزئیات این صحنه فکر کند وهر وقت فکر یا تصویر روشنی در ذهنش پیدا می شود ،دست خود را بلند کند .وآن گاه میزان ناراحتی بیمار ومیزان روشنی صحنه را در ارتباط با فکر وسواسی ،به وسیله بیمار درحه بندی می شود .درمانگر وارسی می کند تا ببیند که آیا فکر وسواسی از ذهن بیمار دور شده است وآیا اوتوانسته است صحنه ی دیگری با جزئیات در ذهن خود تحسم کند یا نه .همچنین باید درباره ی خنثی سازی ناآشکار نیز از بیمار سوال شود واهمیت جلوگیری از پاسخ مورد تاکید قرار می گیرد .(هاوتون ،قاسم زاده ،1376 )

طول مدت رفتار درماني

5- پاسخ به اين سؤال به دو عامل بستگي دارد : يك اين كه چه مقدار به تمرين مواجهه وجلوگيري از پاسخ مي پردازد واين كه شدت علايم اختلال وسواس – اجبار شما به چه اندازه است (بائر ,محمدي,1382) روش هاي رفتاري معمولاده تا بيست جلسه در طي چهار تا دوازده هفته برگزار مي شود .بنابراين افزايش تعداد جلسات ,از دو تا پنج جلسه در هر هفته در اين درمان متداول است (استکتی ،توزنده جانی ،1377)

فنوني كه مواجهه وجلوگيري از پاسخ كمك مي كند :

1- تمرين ها را بايك فرد حامي انجام دهيد .

2- با اضطراب مقابله كنيد :ازجمله راه هاي مقابله با اضطراب گفتن اين جمله است كه اين اضطراب موقتي است وبه محض سازگار شدن بدن باآن از بين مي رود ,دوم استفاده از روش هاي آراميدگي است دراين جا لازم به ذكر بعضي نشانه هاي اضطراب مؤثر خواهد بود (احساس درد وناراحتي در قفسه سينه ,احساس خفگي ,احساس بي قراري ,احساس سرما يا گرما , احساس ضعف لرزش, ترس از مردن , ترس از ديوانه شدن .

3- برگه هاي يادآور را در دسترس قرار دهيد :افراد مي توانند كلمات وگفته هاي يادآوري كننده وترغيب كننده خاص خود را روي كارت هايي ياداشت كنيد مثلا نوشتن اين جمله اگر وارسي نكنم هيچ اتفاق وحشتناكي نمي افتد .

4- به خودتان پاداش دهيد :پس از دستيابي به يك هدف تمريني پاداشي براي خود در نظر بگيريد

5- اهداف بلند مدت خود را در ذهن تصور كنيد :مثلا به هدف بلند مدت دزندگي كردن بدون كمك ديگران وبر گشتن به كار فكر كنيد .

6- از روش توقف فكر استفاده كنيد :اين روش به اين صورت است كه وقتي چنين افكاري در طول روز به ذهن شما خطور مي كند به آنان بگوييد نه .(بائر ،محمدی ،1382)

ا

درمان شناختي

از جمله اشتباهات شناختي وعقايد غير منطقي كه در مورد وسواس وجود دارد موارد زير است :

1-خطر كردن وآسيب ديدن : بيش از حد به فكر خطر بودن يا از آسيب ترسيدن بطوري كه فرد نخست آسيب ناشي از يك اقدام را ارزيابي مي كند و درنتيجه پيوسته از خطر كردن اجتناب مي كند .

2- شك وترديد , عدم اطمينان وتصميم گيري , دودل بودن ودر ترديد به سر بردن , نياز به اطمينان داشتن ,,ناتواني در تصميم گرفتن , تميز دادن وجدا كردن مقوله ها از هم .

3- كمال طلبي ونگرش هاي كمال گرايانه

4- احساس گناه , مسئوليت پذيري وشرمساري, بشدت احساس مسئوليت كردن , احساس گناه يا شرمساري درباره افكار يا رفتارها .

5- انعطاف نا پذيري :داشتن نگرش هاي جزمي و اعتقاد به اصولي خشك و انعطا ناپذير .

اگرچه اين فهرست تمام ويژگي هاي شناختي احتمالي همراه با OCDرا شامل نمي شود ,اما با سازمان دهي اطلاعات بيشتر درباره عقايد ونگرش هاي افرادي كه دچار اين اختلال هستند كمك مي كند . ( استکتی ،توزنده جانی ،1377 )

درمان شناختي OCD درمان منطقي هيجاني ناميده مي شود . در اين روش درمانگر بايد رويكرد غير انتقادي نسبت به اعمال وسواسي داشته باشد .او بايد مراجع را تشويق كند تا اين اعمال را به طور كامل شرح دهد وبگويد كه كه چگونه عمل كمي كند ,اجزاي كليدي آن اعمال كدامند است ,انجام دادن آن اعمال را تا چه اندازه ضروري مي داند وتا چه اندازه خوب است ولي ضروري نيست .از جمله نمونه سوال هایی که از بیمار پرسیده می شود این است که «آیا افکار ،تمایلات ویا تصاویر ذهنی شما بدون خواست واراده شما به ذهنتان می آیند ؟»،«اینها چه نوع افکاری هستند ؟»،«آیا می توانید آخرین باری را که دچار این افکار شدید برایم توضیح دهید ؟» «یا همین الان یکی از این فکر ها به سراغتان آمد؟»،« در آن لحظه چه چیزی به ذهن تان رسید ؟»وبعد در مانگر وارد جزئیات مسئله می شود 0(استكتي ,توزنده جاني ,1377 )

درمان دارويي (دارو در ماني )

تا اوايل دهه 70 داروهاي روان پزشكي اي كه براي اضطراب وافسردگي در دسترس بودند ,با وجود آن كه در درمان اين اختلالات موفق بودند ,اما كمتر به كاهش وسواس واجبار ها منجر مي شد ند .اما پس از آن هنگام ,داروهاي ضد افسردگي متعددي كشف شد ند كه يك دوره سه ماهه درمانئ باا آن ها در رفع علايم اختلال وسواس – اجبار مؤثر است .تمامي اين داروها ي جديد بر سرتونين كه يك انتقال دهنده عصبي مغز است اثر مي گذارد .(بائر ،محمدی ،1382) به نظر مي رسد كلومي پرامين مؤثرترين دارو در درمان اختلال وسواسي – اجباري است .شروع كلومي پرامين ممكن است 2ماه به طول بينجامد (سادوك , پورافكاري , 1386 ). به تازگي چندين داروي مؤثر ديگر براي درمان اختلال وسواس – اجبار دست يافته شده است . از جمله اين داروها داروي فلوكستين است كه يك داروي ضدافسردگي رايج در دنيا است وفلووكسامين كه يك داروي آزمايشگاهي است .

برخي از اثرات جانبي داروهاي وسواس :

كلومي پرامين : خشكي دهان ,گيجي , يبوست, مشكلات جنسي .اگرچه بيماران اغلب از صحبت كردن درباره موضوعات جنسي احساس ناراحتي مي كنند ودر نتيجه به ندرت درباره اثرات جانبي اين دارو بر عملكرد جنسي خود اطلاعاتي مي دهند .

فلوكستين : اثرات جانبي اين دارو شبيه يك باره نوشيدن مقدار زيادي قهوه غليظ است, عصبانيت , حالت تهوع , پيچش معده واسهال.

فلووكسامين : اثرات جانبي اين دارو خفيف وعمدتا شامل بي خوابي , تهوع احساس , خستگي و سردرد است .به طور كلي از فلووكسامين هيچ اثرات جانبي جدي مشاهده نشد . (بائر, محمدي, 1382 )

درمان هاي ديگر براي اختلال وسواس – اجبار :

روان درماني سنتي :

بيشتر افراد هرگاه با كلمه « رو ان درماني » مواجهه مي شوند ,بي درنگ به ياد اشكال سنتي روان درماني مي افتند (كه درمان هاي محاوره اي نيز خوانده مي شوند ) .از جمله اين درمان ها مي توان به روان كاوي (روان تحليل گري)فرويد اشاره كرد كه در آن , بيماران در باره رؤيا ها وخاطره هاي خود از كودكي به صحبت مي پردازند . روان درماني مبتني بر روان تحليل گري در اواخر دهه1960 ,يعني در نبود درمان هاي مؤثر ديگر براي اختلال وسواس شايعترين درمان به حساب مي آمد تا آن هنگام ,اختلال وسواس را روان آزردگي وسواس مي ناميدند واعتقاد بر اين بود كه در مقايسه با ساير اختلالات ,فرد مبتلا از ضعيف ترين پيش آگهي برخوردار است .(استكتي ,توزنده جاني ,1377 )

درمان با شوك برقي

درمان با شوك برقي (ECT) مدت ها در درمان افسردگي شديد به كار مي رفته است . معمولا به بيماراني كه عملكرد روزانه در آن ها به شدت مختل شده است يا آن كه در معرض خودكشي قرار دارند و افرادي كه افسردگي آن ها به داروهاي ضد افسردگي تاييد شده ونيزبه در مان هاي ديگر جواب نمي دهد ,شوك برقي بي دردي در ناحيه گيجگاهي مي دهند .به دليل اثربخشي تاييد شده درمان باشوك برقي در افسردگي شديد بسياري از روان پزشكان آن رادر درمان علايم اختلال وسواس – اجبار شديد به كار برده مي شود ,اين نوع درمان اگرچه ترسناك به نظر مي رسد ,اما بي خطر است وتنها اثر جانبي آن از دست دادن حافظه نسبت به حوادثي است كه درست پيش از شوك برقي اتفاق افتاده است ,اگرچه اين حافظه به طور معمول به تدريج باز مي گردد..(بائر،محمدی ،1382 )

0سينگولاتومي

سينگولام بخشي از مغز است ورشته هاي عصبي را شامل مي شود كه قسمت هاي كنترل كننده احساسات وعملكرد ها رادر مغز به هم متصل مي سازند . جراحان مغز از اوايل دهه ي 1950 در يافتند كه با ايجاد برش هايي كوچك در ناحيه سينگولام مي توان علايم وسواس – اجبار را كاهش داد .به طور حتم ,تمامي جراحي ها با قدري خطر همراهند وبه همين دليل ,سينگولاتومي آخرين گزينه درماني است. همه بيماران بايد پيش از در نظر گرفتن سينگولاتومي رفتار درماني وتمامي داروهاي قابل دسترس را بيازمايند .درنهايت ,در صورتي كه همه درمان هاي ديگر به شكست انجاميده باشند وشدت مشكلات بيمار ,باعث از كار افتادگي او شده باشد بايد از سينگولاتومي استفاده كرد .(بائر ،محمدی ،1382 ) .

خانواده درماني


خانواده درماني غالبا در حمايت خانواده ,كمك به كاهش ناهماهنگي زناشويي كه از اختلال وسواس ناشي شده است وساختن اتحاد درماني با اعضا سالم خانواده به نفع بيمار است. (سادوك , پورافكاري , 1386 )



:: موضوعات مرتبط: اختلال شخصيت وسواسي - اجباری , ,
:: برچسب‌ها: ملاك هاي تشخيصي اختلال وسواس فكري – عملي بر اساس DSM_IV و تشخیص و درمان ,
:: بازدید از این مطلب : 8033
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

اختلال شخصیت وسواسی جبری چیست؟

وسواس یكی از شایع ترین اختلالات و بیماری ها در جامعه است و متخصصان روان شناسی و روان پزشكان تعاریف متعددی را از این بیماری ارائه داده اند. این بیماری كه حدود ۲ تا ۳ درصد از جمعیت را گرفتار خود می كند شامل فكر، احساس یا تصورات عودكننده و مزاحم برای شخص است كه در او ایجاد اضطراب می كند. در نتیجه تعادل فرد به دنبال این بیماری به هم می خورد و او در سازگاری با محیط دچار مشكل می شود. از نظر روان كاوان نیز وسواس یك بیماری ناخودآگاه است كه اختیار و آزادی را از فرد سلب كرده و او را وا می دارد تا رفتاری را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد. اگرچه اكثر بیماران به بیمارگونه بودن رفتارشان آگاهی دارند ولی قادر به رها شدن از آن نیستند. مطالعات در زمینه این بیماری نشان می دهد كه وسواس همگام با بلوغ در افراد به تدریج رشد می كند. اگر در آن ایام شرایط برای درمان مساعد باشد، ممكن است بیمار بهبود نسبی پیدا كند، ولی در غیر این صورت این بیماری سـیر رو به افزایش خواهد داشت. همچنین بسیاری از افراد كه داری شخصیت های حساس هستند اذعان می كنند كه در دوره هایی از زندگی این اختلال را تجربه كرده اند.

علامت اساسی اختلال شخصیت وسواسی ـ جبری شامل نظم گرایی، كمال گرایی و كنترل روانی است. افراد مبتلا به این اختلال تلاش می كنند تا از طریق توجه دقیق به موازین، جزئیات ریز، فهرست ها و برنامه ها بر همه امور كنترل داشته باشند. آنها دارای دقت افراطی اند، كارها را تكرار می كنند، به جزئیات توجه فوق العاده دارند و به طور مكرر اشتباه احتمالی را كنترل می كنند. آنها نسبت به این حقیقت كه دیگر افراد در برابر تاخیرها و ناراحتی هایی كه از این رفتار ناشی می شود دلخور می شوند، بی توجه هستند.

برای مثال وقتی چنین افرادی فهرستی از كارهایی را كه باید انجام دهند گم می كنند به جای اینكه با كمك گرفتن از حافظه لحظاتی را صرف بازنویسی فهرست آن كارها كنند و به انجام آن كارها بپردازند، زمان زیادی را صرف جست وجوی آن فهرست می كنند. برای كارها زمان كافی تخصیص نمی دهند و مهمترین كارها برای لحظه آخر گذاشته می شود. افراد مبتلا به این اختلال به بهانه كنار گذاشتن فعالیت های تفریحی، اوقات خود را به طور مفرط وقف كار و بهره وری می كنند، ممكن است تمركز زیادی بر كارهای روزمره خانگی داشته باشند (مثلاً تمیز كردن مفرط و تكراری منزل به طوری كه شخص بتواند كف اتاق غذا بخورد) این افراد در مورد مسائل اخلاقی یا ارزش ها به طور افراطی وظیفه شناس، جدی و انعطاف پذیر هستند و ممكن است خود و دیگران را مجبور كنند كه در عملكرد از اصول اخلاقی خشك و معیارهای خیلی سخت پیروی كنند. آنها در مورد اشتباهات خود از خود به طور بی رحمانه انتقاد می كنند.

این افراد گرفتار در نظم افراط گونه ای هستند كه بر تمام روابط شان سایه می اندازد، به طوری كه حتی قادر به جداشدن از اشیای فرسوده یا بی ارزش نیستند چون معتقدند شاید در آینده بتوان از آنها استفاده كرد. بی توجهی به جنبه های عاطفی ارتباط آنها را با خانواده دچار مشكل می كند و در كار و محیط شغلی نیز برایشان مشكلات زیادی را به وجود می آورد. اگر این اختلال در همان اوایل جوانی كه شروع آن است بهبود نیابد در بزرگسالی افسردگی نیز به آن اضافه خواهد شد. البته مانند سایر اختلالات روانی می توان گفت كه در فرد دچار اختلال وسواسی ـ جبری این نظم پذیری و كمال طلبی نه تنها منجر به پیشرفت و رسیدن به هدف نمی شود بلكه در بسیاری از زمینه های زندگی باعث افت در عملكرد می شود. در مورد علل و ریشه های این بیماری اظهار نظرهای بسیاری شده كه وراثت، هوش، عوامل اجتماعی و خانوادگی از جمله آنان هستند. تحقیقات نشان داده اند كه حدود ۴۰ درصد وسواسی ها این بیماری را از والدین خود به ارث می برند. همچنین افرادی كه از نظر هوشی در حد متوسط و بالای متوسط هستند، بیشتر درگیر این بیماری می شوند. بررسی ها حاكی از آن هستند كه والدین كمال جو كه فرزندان خود را براساس ضوابط خاصی تربیت می كنند در وسواسی كردن آنها بسیار موثرند. اهمیت وسواس زمانی بیشتر می شود كه فرد در دوران كودكی انواع ناامنی ها را تجربه كرده باشد. از شیرگرفتن كودك به صورت ناگهانی و تحقیر از جمله عواملی هستند كه زمینه را برای انواع ناراحتی های عصبی از جمله وسواس فراهم می كنند. صفات شخصیتی دیده شده در افراد وسواسی می توان: اضطراب جدایی، مقاومت در برابر تغییر، اهل ریسك نبودن، دودلی، افكار خرافی و دلبستگی زیاد به كار ذا نام برد.

شیوع این بیماری در میان زنان بیشتر است.

روش های درمان

بسیاری از روان شناسان و روان پزشكان برای درمان این بیماران از دو روش رفتار درمانی و دارو درمانی استفاده می كنند. در شیوه رفتار درمانی با تقویت كردن پاسخ های مثبت و حذف پاسخ های منفی بیمار، روان درمانگر سعی در كاهش رفتارهای وسواسی بیمار خواهد داشت البته در صورتی كه بیمار نسبت به بیمارگونه بودن رفتارش آگاهی داشته باشد كار درمانگر آسان تر خواهد شد و نتیجه بهتری به دست خواهد آمد. گروه درمانی نیز از جمله دیگر درمان های غیر دارویی است كه در درمان این افراد می تواند بسیار مفید باشد. در درمان دارویی روان پزشك برای این بیماران دوزهای مختلفی از انواع آرام بخش ها را برای رفع علایم اضطراب، افسردگی و افكار وسواسی تجویز می كند.

روزنامه شرق



:: موضوعات مرتبط: اختلال شخصيت وسواسي - اجباری , ,
:: برچسب‌ها: اختلال شخصیت وسواسی جبری چیست؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 709
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 آذر 1391 | نظرات ()